ارش چيست؟
به آن بخش از خسارت وارد شده به اعضاي بدن كه ميزان آن در قانون شرع تعيين نشده باشد ارش گفته ميشود.
ارش براساس موارد زير تعيين ميشود:
- نوع و كيفيت آسيب واردشده بر فرد.
- با در نظر گرفتن ديه.
- نظر كارشناس.
ارش چيست؟
به آن بخش از خسارت وارد شده به اعضاي بدن كه ميزان آن در قانون شرع تعيين نشده باشد ارش گفته ميشود.
ارش براساس موارد زير تعيين ميشود:
ميزان ديه در سال 1397 چقدر است؟
ديه در سال ۹۷ براي ماههاي عادي معادل مبلغ ۲۳۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ميليون تومان و در ماههاي حرام معادل مبلغ ۳۰۸٫۰۰۰٫۰۰۰ ميليون تومان است؛ ديه اعضا در مجازات اسلامي برا اساس اين مبلغ محاسبه و پرداخت ميگردد.
ماده ۵۶۳ ديه اعضا
از بين بردن هر يك از اعضاي فرد و هر دو عضو از اعضاي زوج، ديه كامل و از بين بردن هريك از اعضاي زوج، نصف ديه كامل دارد. چه آن عضو از اعضاي داخلي بدن باشد، چه از اعضاي بيروني.
ماده ۵۶۴ ديه اعضا
ماده ۵۶۵ ديه اعضا
از بين بردن قسمتي از عضو يا منفعت داراي ديه مقدر به همان نسبت ديه دارد به اين ترتيب كه از بين بردن نصف آن به ميزان نصف و از بين بردن يك سوم آن به ميزان يك سوم داراي ديه است مگر اينكه در قانون ترتيب ديگري مقرر شده باشد.
تبصره ۱- در مواردي كه نسبت از بين رفته قابل تشخيص نباشد، ارش تعيين ميشود.
تبصره ۲- هرگاه براثر حادثه، عضو در وضعيتي قرار گيرد كه به تشخيص كارشناس، فرد ناگزير از قطع آن باشد ديه قطع عضو ثابت ميشود.
ماده ۵۶۶ ديه اعضا
ديه اعضايي كه با پيوند و امثال آن در محل عضو از بين رفته، قرار گرفته است و مانند عضو اصلي داراي حيات ميشوند به ميزان ديه عضو اصلي است و اگر داراي حيات گردد ولي از جهت ديگري معيوب شود، ديه عضو معيوب را دارد.
از بين بردن اعضاي مصنوعي، تنها موجب ضمان مالي است.
ماده ۵۶۸ ديه اعضا
در شكستگي عضوي كه داراي ديه مقدر است، چنانچه پس از حادثه بهگونهاي اصلاح شود كه هيچ عيب و نقصي در آن باقي نماند، چهار بيست و پنجم ديه آن عضو ثابت است و چنانچه با عيب و نقص اصلاح شود يا براي آن عضو ديه مقدري نباشد، ارش ثابت است مگر در مواردي كه در اين قانون خلاف آن مقرر شده باشد.
ماده ۵۶۹ ديه اعضا
ديه شكستن، ترك برداشتن و خرد شدن استخوان هر عضو داراي ديه مقدر به شرح زير است:
الف) ديه شكستن استخوان هر عضو يك پنجم ديه آن عضو و اگر بدون عيب درمان شود چهارپنجم ديه شكستن آن است.
ب) ديه خرد شدن استخوان هر عضو يك سوم ديه آن عضو و اگر بدون عيب درمان شود چهارپنجم ديه خرد شدن آن استخوان است.
پ) ديه ترك برداشتن استخوان هر عضو چهار پنجم ديه شكستن آن عضو است.
ت) ديه جراحتي كه به استخوان نفوذ كند بدون آنكه موجب شكستگي آن گردد و نيز ديه موضحه آن، يك چهارم ديه شكستگي آن عضو است.
ماده ۵۷۰ ديه اعضا
هرگاه يك استخوان از چند نقطه جداي از هم بشكند يا خرد شود يا ترك بخورد، درصورتي كه حادثه متعدد محسوب گردد، هريك ديه جداگانه دارد هرچند با يك ضربه به وجود آيد و مجموع ديه آنها از ديه عضو هم بيشتر باشد.
ماده ۵۷۱ ديه اعضا
دررفتگي استخوان از مفصل، درصورتي كه موجب شَلَل يا از كارافتادگي كامل عضو نگردد، موجب ارش و در غير اين صورت موجب دو سوم ديه همان عضو و درصورت درمان بدون عيب موجب چهارپنجم از دوسوم ديه آن عضو ميباشد.
ماده ۵۷۲ ديه اعضا
هرگاه در اثر حادثه تكه كوچكي از استخوان از آن جدا شود، ديه شكستگي ثابت است.
ماده ۵۷۳ ديه اعضا
هرگاه صدمه بر استخوان، موجب نقص عضو يا صدمه ديگري گردد، هر يك ديه جداگانهاي دارد.
ماده ۵۷۴ ديه اعضا
هرگاه بر اثر يك يا چند ضربه، علاوه بر دررفتگي مفصل، استخوان نيز بشكند يا ترك بخورد، دو جنايت محسوب ميشود و هريك ديه يا ارش جداگانه دارد. اگر بر اثر ضربهاي، هم استخوان بشكند و هم جراحت ايجاد شود نيز اين حكم جاري است.
https://t.me/Namehnegari2017/17
نحوه مطالبه مهريه
مهريه از دو روش قابل مطالبه است: روش اول آن مراجعه به دادگاه خانواده و تقديم دادخواست مطالبه مهريه است. در اين حالت زوجه درخواستي مبني بر مطالبه مهريه به دادگاه ارايه داده و بايد مالي از شوهر، به دادگاه معرفي كند تا دادگاه با توقيف و فروش آن، مهر زن را پرداخت كند. البتّه اين مال نبايد از مستثنيات دين باشد. اگر هم شوهر فاقد مال اما كارمند دولت باشد، زوجه ميتواند تقاضا كند كه يك سوم حقوق مرد تا پرداخت تمام مهر توقيف و به او پرداخت شود. با اينكه بيشتر مردم در حال حاضر سعي ميكنند از اين طريق مهريه خود را مطالبه كنند و اين تصور را دارند كه تنها راه براي دريافت مهريهشان مراجعه به دادگاه است اما بايد به آنها گوشزد شود به دليل اينكه سند ازدواج يك سند رسمي است، آنها به سادگي و بدون مراجعه به دادگاه ميتوانند براي دريافت مهريه خود اقدام كنند و آن هم از طريق اجراي مفاد سند رسمي ازدواج است. مرجع صالح درخواست صدور اجراييه برابر بند «ج» ماده ۲ آييننامه اجراي مفاد اسناد لازمالاجرا و طرز رسيدگي به شكايت از عمليات اجرايي، دفتر ازدواجي است كه عقد نكاح را ثبت كرده است.
رياست محترم.....................................
احتراماً، با عرض سلام به استحضار عالي مي رسانم كه مدت ده سال است كه با خوانده دعوي ازدواج نموده ام و حاصل اين ازدواج ......فرزند مي باشد. تا حدود يكسال قبل زندگي خوبي داشتم و همسرم مرتباً به خانه مي آمد و خرجي من و بچه ها را مي داد. نزديك يكسال است كه ايشان تغيير رويه و رفتار داده و ضمن آنكه كمتر به خانه مي آيد خرجي و نفقه مرا و فرزندانم را نمي دهد و ما از نظر مالي در وضعيت بسيار نابساماني بسر مي بريم چون ايشان نفقه يكسال گذشته مرا نداده است. عليهذا تقاضاي صدور حكم مبني بر الزام ايشان به پرداخت مبلغ خواسته و هزينه دادرسي و ساير خسارتهاي آن را دارم.
با احترام:..............
https://t.me/Namehnegari2017/17
https://t.me/Namehnegari2017/17
هركسي كه به نحوي در اموال متوفي حق دارد و به اصطلاح ذينفع است مي تواند از شورا حل اختلاف درخواست انحصار وراثت نمايد خواه وراث او خواه موصي له (كسي كه به نفع او وصيت شده است) خواه طلبكاران وي.
اولين مرحله براي گرفتن گواهي انحصار وراثت رجوع به شورا حل اختلاف و گرفتن فرم مخصوص انحصار وراثت است بايد مشخصات كامل وراث و نسبتشان با متوفي در فرم نوشته شود. اگر شخص نام چند تن از وراث را از قلم بياندازد آنها مي توانند به جرم كلاهبرداري از وي شكايت كنند.
در مرحله بعد بايد اين فرم به همراه اصل و كپي شناسنامه متوفي و كپي كارت ملي وراث او و رسيد مالياتي، براي تهيه استشهاديه به دفتر اسناد رسمي تحويل داده شود.
استشهاديه در دفتر اسناد رسمي تنظيم مي شود به اين صورت كه وراث برگه را امضا مي كنند و دو شاهد هم حاضر شده و اين برگه را امضا مي كنند و شهادت مي دهند كه اين افراد وراث شخصي هستند كه در فلان تاريخ فوت شده است.
از آن طرف وراث متوفي از زمان فوت 6 ماه فرصت دارند كه اظهارنامه مالياتي را تهيه كنند اين اظهارنامه شامل ليستي از اموال ميت، بهاي اموال در زمان فوت او، مطالبات و بدهي هاي متوفي است بعد از تهيه و پرداخت ماليات اموال متوفي بايد رسيد دريافت كنند.
در نهايت بايد اين مدارك يعني رسيد مالياتي، فرم مخصوص انحصار وراثت، گواهي فوت، كپي برابر اصل شناسنامه متوفي و وراث او، كپي برابر اصل سند ازدواج او به همراه دادخواست صدور گواهي حصر وراثت به شورا حل اختلاف تحويل داده شود تا گواهي حصر وراثت صادر شود.
بعد از طي مراحل بالا شورا حل اختلاف اطلاعيه حصر وراثت را با هزينه متقاضي يكبار در رونامه كثيرالانتشار يا محلي منتشر مي كند و اگر متوفي در روستا بود اين آگهي يكبار در معابر و اماكن عمومي روستا نصب مي شود و پس از يك ماه از نشر آگهي اگر نسبت به اين موضوع كسي اعتراضي نكند يا وارث جديد پيدا نشود شورا بدون تشكيل جلسه رسيدگي، گواهي انحصار وراثت را صادر مي كند. در اين گواهي ذكر مي شد كه ورثه چه كساني هستند سهم الارثشان چه مقدار است و چه نسبتي با متوفي دارند. ولي اگر كسي اعتراضي كند شورا براي رسيدگي به اعتراض جلسه تشكيل مي دهد و حكم صادر مي كند كه اين حكم قابل تجديدنظرخواهي بوده و مرجع تجديد نظر خواهي از آرا شورا دادگاه عمومي است.
از زمان نشر آگهي تا 3 ماه فرصت براي تحويل وصيت نامه متوفي وجود دارد و بعد از 3 ماه اگر وصيت نامه تحويل داده شود فاقد اعتبار است.
اگر متوفي وارثي داشته باشد كه هنوز به دنيا نيامده است تا زمان تولد او گواهي انحصار وراثت صادر نمي شود.
زن نيز كه در گذشته از اموال غير منقول (زمين و خانه) ارث نمي برد امروزه با تغيير قانون مدني از تمامي اموال ارث مي برد.
اگر دارايي متوفي كمتر از يك ميليون تومان باشد شورا حل اختلاف بدون تشكيل جلسه يا انتشار آگهي گواهي انحصار وراثت را صادر مي كند.
بعد از صدور گواهي انحصار وراثت، وراث در اموال متوفي به صورت مشاع شريك مي شوند و براي تصميم گيري در مورد اموال بايد همگي نظر دهند و براي گرفتن مطالبات متوفي مي توانند گواهي انحصار وراثت را نشان دهند مثلا بانك با ديدن اين گواهي اجازه برداشت از حساب متوفي را ميدهد. همچنين با ارائه اين گواهي به اداره ثبت املاك وراث اموال متوفي را به نام خود مي كنند. به علت مالكيت مشاع، براي انجام اين كارها همه وراث بايد حاضر شوند يا همه يك وكالت رسمي به شخصي از بين خودشان يا ديگري دهند.
اعتراض به گواهي حصر وراثت
حضانت فرزند مشترك
حضانت فرزند ذكور تا سن 7 سالگي با مادر و سن 7 تا 15 سال قمري با پدر و سپس فرزند ذكور اگر به 15 سال قمري رسيد حق انتخاب را دارد و فرزند اناث تا 7 سالگي با مادر تا سن 9 سال قمري با پدر و بعد از 9 سال قمري حق انتخاب با دختر است مگر قانون يا توافق زوجين به نحوي ديگر باشد. در صورتيكه بين زوجين توافقي براي حضانت حاصل نشود كه البته قانون حق تقدم را در اين راستا به زوجين اعطاء نموده است ، اما فرزندان ذكور و مونث تا 7 سالگي حضانت آنان با مادر و سپس دختر كه به سن 9 سال قمري رسيد حق انتخاب با او خواهد بود كه پدر يا مادر را انتخاب كند بين 7 تا 9 سال حضانت دختر به عهده پدر است و در رابطه با فرزند ذكور بعد از 7 سالگي تا 15 سال قمري فرزند ذكور حضانت وي به عهده پدر است و سپس تا 18سالگي و تا پايان تحصيلات عاليه هزينه ها به عهده پدر است مگر توافق زوجين به نحو ديگري باشد. ماده 1172 قانون مدني مقرر ميدارد:" هيچ يك از ابوين حق ندارد در مدتي كه حضانت طفل به عهده آنها است از نگهداري او امتناع كند... بنابراين اسقاط تكليف جايز نيست"
نحوه ملاقات طفل
اما نكته ديگري كه جاي بررسي دارد اين است كه در صورتي كه حضانت طفل به يكي از والدين سپرده شده باشد، ديگري كه بعد از جدايي حق حضانت ندارد چگونه ميتواند فرزند خود را ملاقات كند؟ در اين خصوص ماده 1174 قانون مدني قابل ملاحظه است كه ميگويد: «هر كدام از والدين كه طفل تحت حضانت او نيست، حق ملاقات طفل خود را دارد.
تعيين زمان و مكان ملاقات و سير جزييات مربوط به آن در صورت اختلاف بين والدين با محكمه است» با توجه به اين ماده هر يك از والدين اين حق را دارند كه در فواصل معين با كودك خود ملاقات كنند و حتي فساد اخلاقي مادر يا پدر هم باعث نميشود از ملاقات وي با فرزندش جلوگيري شود.
در صورتي كه ميان پدر و مادر درباره مدت ملاقات و نحوه آن توافق شده باشد، طبق همان توافق عمل ميشود. بنابراين اگرچه در مورد انصراف از حضانت امكان توافق وجود ندارد؛ اما در خصوص چگونگي ملاقات ميتوان توافق كرد.
اما در صورت توافق نكردن، دادگاه در حكم خود مدت ملاقات و نحوه آن را براي كسي كه حق حضانت ندارد، معين ميكند. به طور معمول دادگاهها يك يا دو روز از آخر هفته را به اين امر اختصاص ميدهند و گفته ميشود ملاقات بيش از اين با شخصي كه حضانت را به عهده ندارد، موجب اختلال در حضانت و دوگانگي در تربيت كودك ميشود.
بايد توجه داشت كه محروم كردن از ملاقات فرزند امكان ندارد چون سلب كلي حق ملاقات از پدر يا مادري كه حضانت به عهده او نيست، برخلاف صراحت ماده قانون مدني است و دادگاه نميتواند حكم به آن بدهد. با وجود اين اگر ملاقات با پدر يا مادري كه حضانت به عهده او نيست واقعاً براي مصالح كودك مضر باشد، دادگاه ميتواند مواعد ملاقات را طولانيتر كند و مثلا به جاي هفتهاي يكبار، ماهي يك بار يا هر شش ماه يكبار تعيين كند يا ملاقات با حضور اشخاص ثالث باشد.
در برخي موارد پيش آمده است كه ملاقات يكي از والدين بر كودكان اثر زيانبار غيرقابل جبراني داشته است يا حتي در اين ملاقاتها بيم خوف جاني فرزند وجود داشته است؛ در اين موارد براي جلوگيري از صدمه به فرزند، ميتوان با حكم دادگاه مانع از ديدار يكي از والدين كه دچار چنين مشكلي هستند، شد.
https://t.me/Namehnegari2017/17
«بسمه تعالي» تاريخ / /
رياست محترم..................................... با سلام :
موضوع : اعلام رضايت و مختومه نمودن پرونده
احتراماً اينجانب ............................. فرزند.................... كدملي...................................دارنده پرونده كلاسه..........................................به موضوع ............................ عليه ................................ به عرض مي رساند كه با اطّلاع از قوانين مربوط به گذشت، بدون هيچ گونه قيد و شرطي اعلام گذشت مي نمايم و مي دانم كه عدول از گذشت مسموع نخواهد بود . لذا ديگر هيچ گونه ادعاي اعم از حقوقي ، كيفري، ضرر و زيان عليه طرف ندارم و پشيمان هم نخواهم شد. و با گذشت خويش خواستار صدور قرار موقوفي تعقيب نامبرده مي باشم. مزيد بر تشكر است.
با احترام :
به نام خدا
ضمانت نامه مورّخه / /
احتراماً اينجانب ...................... فرزند ................... كد ملي ..................... ساكن ......................................................................................................... تلفن................................. با آگاهي كامل از قوانين مربوط به ضمانت به اطّلاع ميرساند كه حاضرم با گرو گذاشتن ...................................... خودم به شماره ..................................... ضمانت آقاي/خانم .......................... را در پرونده كلاسه ............................................... قبول نمايم و متعهّد به معرّفي وي در هنگام احضار مي باشم.
با تشكّر:
تعداد صفحات : 3